مطابق ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی، زن بایستی در منزلی که شوهر تعیین می کند سکونت داشته باشد مگر آنکه اختیار تعیین مسکن به زن داده شده باشد.بنابراین ترک منزل بدون عذر موجه از سوی زن موجب ناشزه شدن او خواهد شد و زن ناشزه نیز فقط حق گرفتن نفقه ندارد و در صورت حق گرفتن طلاق تمام مهریه را دارد.
تاثیر رابطه نا مشروع و زنای زن شوهر دار در مهریه
زنا به رابطه جنسی زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد اطلاق می شود که مجازات آن با توجه به نوع آن که ساده باشد یا به عنف یا رجمی متفاوت است و سنگین ترین آن سنگسار است.
چرا گذرنامه ها مانند شناسنامه ها دائمی نیستند و اعتباری اند؟
اول اینکه چهره در ادوار مختلف تغییر میکند و برای این تغییر نیازمند است عکس روی پاسپورت عوض شود. دوم ممکن است در کودکی پاسپورت شما روی گذرنامه مادر یا پدرتان وجود داشته باشد و حال بخواهید پاسپورت خودتان را داشته باشید. یا وضعیت تاهل شما تغییر کرده باشد که مسائلی از این قبیل باید روی پاسپورت ذکر شود. سومین دلیل آن است که شما وقتی به کشوری سفر میکنید به طور خودکار روی پاسپورت شما مهر ورود و خروج زده میشود که به مرور زمان صفحات مرتبط با مهر تمام میشود و نیازمند صفحات جدید و به تبع تعویض پاسپورت خواهید بود.
عوارض در لغت؛ جمع عارضه به معنای حادثه و پیشامد است و معنای دیگر آن نیز مالیات معنی شده است. در معنای حقوقی اما با مالیات متفاوت است و فرق عمده آن با مالیات در این است که به عنوان جبران هزینه هایی که یک موسسه عمومی مثل شهرداری می کند در مقابل انجام کار یا خدمتی دریافت می شود و مستقیم یا غیرمستقیم از مصوبات مجلس است. در حقوق ایران عوارض مختص شهرداری است و شهرداری در قبال انجام خدمات از شهروندان دریافت می دارد و مهمترین منبع درآمد شهرداری محسوب می شود.
منظور از تعرفه عوارض یک دستور العمل مشخصی است که طبق ماده ۳۰ آیین نامه مالی شهرداریها توسط وزارت کشور تهیه و تنظیم و در صورت عدم پرداخت عوارض شهرداری ساختمان، شما جریمه خواهید شد. تمامی ساختمانها شامل قانون پرداخت عوارض هستند و افراد موظفند عوارض ساختمان را بپردازند.
فلسفه دریافت عوارض از طرف شهرداری
طبق ماده ۵۵ قانون شهرداری وظائف شهرداری بشرح زیر است:
پروژه های عمرانی، احداث راهها، شوارع و پارکهای عمومی وظیفه شهرداری است و شهرداری جهت انجام این امور به ملک نیاز دارد و گاهی ممکن است ملک اشخاص در طرح های فوق واقع شده باشد دراین حالت جهت پیشبرد کار شهرداری که یک نهاد عمومی غیردولتی است ملک مربوط تصرف و برای پروژه فوق استفاده خواهد شد منتها مالک ملک واقع شده در طرح شهرداری بی نصیب نخواهد ماند و مبلغ بهای ملک تصرفی شهرداری به او پرداخته خواهد شد.
طبقماده واحده قانون نحوه تقویم ابنیه، املاک و اراضی مورد نیاز شهرداریها؛ در کلیه قوانین و مقرراتی که شهرداریها مجاز به تملک ابنیه، املاک و اراضی قانونی مردم میباشند در صورت عدم توافق بینشهرداری و مالک، قیمت ابنیه، املاک و اراضی بایستی به قیمت روز تقویم و پرداخت شود.
منظور از عقب نشینی ساختمان چیست؟
شهرداری وظیفه تعریض معابر و راهها را برعهده دارد و جهت این امر گاهی لازم است ساختمانهای قدیمی خراب یا بخشی از یک ملک تصرف شود که در این باره باتوجه به وظیفه عمومی شهرداری در این باب شما حق مخالفت با این امر را نخواهید داشت تنها دو نکته لازم است اول اینکه قبل از خرید هر ملکی از شهرداری وضعیت ملک را ستعلام نمایید تا در معامله ملک خود مغبون واقع نشوید و دوم این که زمانی که شهرداری عقب نشینی ملک شما را اعلام می کند شما باید بدانید که می توانید هزینه آن را مطالبه نمایید.
اعساراز ریشه عسر به معنای نیازمند شدن و تهی دستی گرفته شده است، اما در علم حقوق در مورد فردی به کار می رود که به جهت عدم کفایت یا در دسترس نبودن دارایی و اموالش قدرت پرداخت بدهی یا هزینه دادرسی را ندارد. به چنین شخصی معسر گفته می شود که در صورت اثبات ناتوانی خود به دادگاه و حاصل شدن شرایط لازم، از پرداخت هزینه های دادرسی یا بدهی تا زمان دارا شدن معاف می شود. معمولا هر شخصی که تعهدی را به عهده میگیرد باید در زمان ومکان تعیین شده آن تعهد را عملی کند. اعسار، یکی از مانع هایی می باشد که بر سر راه متعهد قرار دارد. در ادامه تفصیلا به شرایط گرفتن حکم اعسار می پردازیم.
شرایط گرفتن حکم اعسار مطابق قانون
الف) نداشتن مال
مطابق ماده ۶ قانون جدید محکومیت های مالی، اعسار حالتی است که شخص به دلیل نداشتن مالی ( به جز مستثنیات دین که در ادامه به شرح آن خواهیم پرداخت ) و یا عدم دسترسی به دارایی خود قادر به پرداخت بدهی خود و یا تأمین هزینه های دادرسی نمی باشد.
طبق ماده ۱۱۶۸ ق.م: نگاهداری اطفال هم حق و هم تكليف ابوين است. طبق ماده ۱۱۶۹ ق.م. براي حضانت و نگهداري طفلي كه ابوين او جدا از يكديگر زندگي ميكنند، مادر تا سن هفت سالگي اولويت دارد و پس از آن با پدر است. بعد ازهفتسالگي در صورت حدوث اختلاف، حضانت طفل با رعايت مصلحت كودك به تشخيص دادگاه ميباشد.در واقع نگهداری و تربیت اطفال را در حقوق ایران حضانت نامند.
حضانت فرزند چیست؟
باتوجه به دو مادهی ذکر شده، حضانت عبارت است از اقتداری که قانون به منظور نگاهداری و تربيت اطفال به پدر و مادر آنان اعطاء کرده است. در اين اقتدار حق و تکليف به هم در آميخته است. حضانت سرپرستی و سلطه بر تربیت طفل است. حقوق پدر و مادر وسيلهی اجرای تکاليف آنان است و میتوان آن را به دو عنصر نگاهداری و تربيت طفل تجزيه کرد.
وظایف والدین در حضانت چیست؟
وظیفه والدین خلاصه می شود در نگهداری و تربیت اطفال. منظور از نگهداری به کار بردن وسایل لازم برای بقا و رشد و نمو و بهداشت جسمی و روحی طفل مانند خوراک، پوشاندن لباس پاکیزه، تمیز نگهداشتن طفل، گذاردن در تخت پوشاندن روی او، شستشوی لباس و امثال آن و آنچه که سن طفل اقتضای آن را دارد و چنانچه طفل بیمار گردد پزشک بردن و پرستاری از او. در قانون مسئولیت مدنی از دو واژه نگهداری و مواظبت استفاده شده که نگهداری را اعم از مواظبت دانسته اند. نگهداری کودک مستلزم مخارجی است از قبیل اجرت رضاع، تامین وسایل کودک و امکاناتی که برای سلامت جسم و روح کودک نیاز است. هزینه نگهداری کودک در واقع همان نفقه فرزند است که برعهده پدر است. در صورت فوت یا غیبت پدر یا اعسار او هزینه حضانت و نفقه او برعهده جد پدری است.
وکیل ملکی به وکیلی گفته می شود که در حوزهدعاوی ملکی تخصص دارد.در بسیاری از مشکلاتی که در رابطه با اموال غیر منقول وجود دارد نیاز به وکیل ملکی حس می شود. گروه وکلای سنا با بیست سال سابقه کار در حوزه ی وکالت املاک و سرقفلیجز بهترین های این رشته می باشند. ارائه مشاوره های حقوقی، طرح لایحه و دفاع، راهنمایی در خصوص طرح دعوا، خدماتی می باشد که توسط این مرکز برای افرادی که به دنبال بهترین وکیل ملکی میباشند ارائه میشود. اصولا وکیل ملکی و وکلای سرقفلی با وجود توانایی در طرح دفاع در کلیه دعاوی بیشتر در حوزه اموال غیر منقول و امور ملکی فعالیت میکنند.
اموال غیر منقول به اموالی گفته می شوند که امکان جابجایی و نقل مکان ندارند از جمله زمین، خانه، باغ، آپارتمان و … همه ی موارد زیر جز مواردی است که حیطه ی فعالیت وکیل ملکی را شامل میشود مانند تنظیم سند رسمی، خلع ید، افراز و مال مشاع که در ادامه به توضیح هر یک از این موارد می پردازیم.
تنظیم سند رسمی
مبایعه نامه یا همان بیع نامه یک قرارداد الزام آور حقوقی می باشد؛ با توجه به ماده ده قانون مدنی:
قراردادهای خصوصی نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد نافذ است. افراد نه تنها به متن قرارداد ملتزم می شوند بلکه به شروط ابتدائی و اصلی که حتی عدم ذکر آن در عقد از قدرت لازم الاجرا بودن آن کم نمی کند نیز ملتزم می شوند.یکی از این شرط ها حضور در دفترخانه و ثبت وانتقال ملک می باشد.
در گذشته به گواهینامه تصدیق رانندگی گفته میشد. سندی که با آن فرد میتواند با وسایل نقیله مانند: موتور سیکلت، اتومبیل، کامیون، اتوبوس رانندگی کند. گواهینامه در ایران یک سند هویتی است که توسط پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی و در صورت قبولی در آزمون آیین نامه و آزمون شهری صادر میشود. اعتبار گواهینامه ۱۰ سال میباشد و پس از ده سال در صورت صحت سلامت روانی و جسمی تجدید میشود. افرادی که سن ۷۰ سال به بالا دارند باید هر پنج سال یکبار برای برای اطلاع از وضعیت جسمی و روانی خود اقدام کنند و در صورت نیاز به تعویض گواهینامه به راهنمایی و رانندگی مراجعه کنند.
۱.گواهینامه پایه یک
برای حمل و نقل بیش از ۲۶ مسافر و وسایل باربری با بیش از ۶تن. به استثنا وسایل نقلیه موتور سیکلت و موتور گازی.
ابلاغ واقعی : ابلاغ واقعی ابلاغی که نسخه اخطاریه به شخص مخاطب تحویل داده شده و از او در نسخه دیگر امضا یا اثر انگشت گرفته شده باشد.اما در صورتی که مخاطب نسخه اخطاریه را تحویل بگیرد اما از از امضا یا اثر انگشت در نسخه دیگر خودداری کند ،مامور ابلاغ این امر را گواهی نموده که در این حالت ابلاغ به صورت صحیحا انجام میشود اما ابلاغ از نوع قانونی میباشد .
ابلاغ قانونی: ابلاغ قانونی در مواردی که امضای مخاطب در نسخه اخطاریه وجود نداشته باشد که از جمله میتوان به ابلاغ از طریق انتشار آگهی ،الصاق یا ابلاغ به خادمان وبستگان اشاره کرد.
روند اداری ابلاغ
ابلاغ اوراق دادگاه اول باید به خود شخص صورت گیرد اگر مامور ابلاغ در محل مراجعه وکسی غیر ازمخاطب اما از خانواده ی مخاطب کسی درب را باز نماید ،مامور ابتدا باید از حضور یا عدم حضور شخص مخاطب از وی سوال پرسیده شود و سعی کنه که ابلاغ را به خود مخاطب انجام دهد که واقعی محسوب شود وآثار آن رادر پی داشته باشد .
در صورتی که ابلاغ به شخص ممکن نباشد در این حالت مامور ابلاغ باید با رعایت سه شرط
ابلاغ باید در همان نشانی که در اخطاریه نوشته شده بنابراین اگر ابلاغ حتی در نزدیک ترین آدرس یا حتی چند پلاک یا در یک آپارتمان در واحد دیگر به بستگان یا خادمان مخاطب صحیح نیست.
طلاقعمل حقوقی یک طرفه ای است که به نکاح پایان می دهد و راه اتمام زندگی زناشویی است و معمولاً قبل از طلاق وضعیت بارداری زوجه روشن می شود و عموماً طلاق در دوره بارداری صورت نمی گیرد منتها گاهی ممکن است طرفین صلاح بدانند و یا یکی از طرفین صلاح بداند و دادگاه نیز گواهی عدم امکان سازش صادر و طرفین طلاق بگیرند درحالی که زن باردار است. طلاق در بارداری احکام خاصی ندارد و فقط عده زن باردار با زن غیرباردار تفاوت دارد و در اینجا مختصراً در این باب خواهیم نوشت.
طلاق چیست؟
طلاق در لغت به معنای گره و رها کردن آمده همچنین طلاق عبارت است از زائل کردن قید ازوداج با لفظ مخصوص و ویژه نکاح دائم است.
وقف در لغت یعنی ایستاده ماندن و نگاه داشتن چیزی و در اصطلاح فقهی به آن تحبیسالمال و تسبیل المنفعه میگویند که به معنای حبس عین مال و تسبیل منفعت آن است.قانون مدنی در ماده ۵۵ عنوان میدارد که: «وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.»مقصود از حبس عین و تسبیل منفعت در تعاریف فوق آن است که پس از وقوع عقد وقف عین مالی که مورد وقف قرار گرفته، مطلقاً دیگر امکان هیچ نوع نقل و انتقالی نخواهد داشت و مراد از تسبیل منفعت، صرف منفعت در راه خیر است.
سفته همانند چک و برات یک نوع وسیله پرداخت غیر پولی محسوب می شود که مطابق آن، صادر کننده تعهد می نماید در تاریخ مشخصی و یا بدون تاریخ و به صورت عندالمطالبه، مبلغ معینی را در وجه حامل یا شخص معین و یا به حواله کرد آن شخص، کارسازی نماید. امروزه تهیه سفته کار دشواری نیست و حتی در دکه های روزنامه فروشی هم قابل تهیه است. ولی باید در نظر داشت که خرید آن از بانک، خطر جعلی بودن و یا پرداخت مبلغی گران تر از بانک را به دنبال دارد. لذا با تهیه سفته از بانک، می توان از این خطر ها جلوگیری نمود.
قیمت و مالیات سفته
هر سفته یک مبلغ اسمی دارد که برروی فرم چاپی آن مندرج است و فقط تا همان میزان، می توان بر روی آن مبلغ نوشت. برای مثال جهت صدور سفته ای به مبلغ ده میلیون تومان باید سفته ای تهیه نمود که مبلغ اسمی آن کمتر از این میزان نباشد.
قیمت هرورق آن نیز بر اساس مبلغ اسمی آن متفاوت است که به عنوان مالیات از افراد دریافت می شود.
برای مثال برای تهیه سفته ای که مبلغ اسمی آن صدو پنجاه میلیون میباشد ،بر اساس تعرفه مصوب ۱۳۹۸ باید هفت هزار و پانصد تومان به عنوان مالیات پرداخت نمود.
مطابق ماده ۳۰۸ قانون مدنی « غصب استیلا بر حق غیر است به نحو عدوان….» قانون گذار درتعریف غصب شرایط تحقق غصب را اینگونه بیان می کند:
تسلط غاصب بر مال مغصوب و در اختیار گرفتن آن.
عدم تسلط فرد بر مال و صرف تصرف و مانع شدن در مقابل دیگری.
برای استفاده از مال خود را نمی توان عنوان غصب داد. مغصوب ممکن است یک عین، حق مالی و منافع یک مال باشد، مانند خانه، موبایل، اتومبیل، حق انتفاع و حق ارتفاق و اینکه کسی عین مستأجره را غصب نماید و مستأجر را از آن بیرون اندازد و هم چنین نمونه دیگر مانند آنکه اگر کسی بدون آنکه اموال دیگری اعم از اتومبیل، خانه دیگری را به تصرف خود درآورد و مانع استفاده مالک از خانه با اتومبیل شود عمل وی غصب محسوب نمی شود. پس، موضوع غصب ممکن است عین یا منفعیت یا حق مالی باشد.غاصب بدون اذن و اجازه دارنده یک حق و بدون مجوز قانونی بر مال او استیلا(تسلط) یابد و دلیل مسئولیت غاصب تجاوز به حق دیگری است؛ به عبارتی دیگر اگر شخصی با علم به عدم استحقاق خود بر حق غیر تسلط یابد عمل او غصب است و اگر بدون علم بر حق غير استيلاء یابد درحکم غاصب است.
به جهت اهمیت بررسی دعوای فروش مال مشاع در رویه دادگاه ها بهتر است یک پیش زمینه در مورد دعوای افراز و تقسیم اموال مشاعی به دلیل ارتباط مستقیم با دعوای فروش مال مشاع داشته باشیم. مال مشاع به مالی گفته میشود که «حقوق مالکین متعدد در آن به نحوه اشاعه» جمع شده است (ماده ۵۷۱ ق.م.) و ممکن است اختیاری یا قهری باشد از شرکت یا شراکت اختیاری میتوان به نتایج عقود مانند خرید یک قسمت از قطعه زمین مشاعی اشاره کرد که به صورت ارادی و با اختیار صورت میپذیرد؛ لیکن اشاعه در حالت اجباری، بدون اراده و قصد و اختیار مالکین مشاعی است که مصداق بارز آن موروثی اموال است.
تفاوت تفکیک با افراز
اگر یک شخصی که دارای یک قطعه زمین ۵۰۰ متری است آن را به پنج قطعه ۱۰۰ متری تقسیم کند تفکیک می گویند.حال اگر مالک این زمین سه نفر هم بوده باشد پس از تفکیک هر یک به نسبت حصه مشاعی در پنج قطعه جدید مالکیت خواهند داشت.افراز در مورد تقسیم مال مشاع: یعنی الف ۱ دانگ و ب۳دانگ ج ۲ دانگ از یک قطعه زمین را در مالکیت دارند.حال اگر الف بخواهد سهم ۱ دانگ خود را از زمین جدا کند و سهم خود را در تصرف خودش داشته باشد و سهم وی از حال اشاعه خارج شود عمل افراز ملک صورت گرفته است .
تا زمانی که فردی زنده است مالک همه دارایی خود شناخته می شود اما با مرگ وضعیت جدیدی برای اموال او به وجود می آید. در این وضعیت جدید، مالکیت اموال به صورت خود به خودی، به افراد دیگری منتقل می شود. در اصطلاح حقوقی به چنین انتقال خود به خودی ارث (وراثت) میگویند و کسانی که در نتیجه وراثت مالک خواهند شد، وراث نامیده می شوند. در این نوشتار تلاش می نماید که معرفی کلی نسبت به قواعد ارث، تشریفات دادرسی و مالیاتی ارث، نحوه تقسیم ترکه و سایر مطالب مرتبط ارائه گردد.
دلایل وراثت
بی تردید برای وراثت، وجود ارکانی لازم است فراهم شود، این ارکان را میتوان به تحقق مرگ، وجود قرابت (نسبت)، شرایط ارث و فقدان موانع ارث تقسیم کرد که در ادامه در مورد هر یک توضیح داده می شود.
وقوع مرگ جهت ارث
برای وراثت باید مرگ واقع شود. بعد از اثبات وقوع مرگ، تعیین زمان دقیق مرگ در تعیین وراث او بسیار اهمیت دارد. به خصوص اگر فوت چند نفر اتفاق افتاده باشد، که اگر اثبات شود هر کدام از آنها در زمان فوت دیگری زنده بوده از او ارث ببرد.
همانطور که می دانید یکی از منابع تأمین مالی و در آمد شهرداری ها، دریافت عوارض و مالیات از شهروندان می باشد که از طرف مجلس شورای اسلامی و یا شوراهای شهر و روستا به تصویب می رسد. این عوارض بابت ارایه انواع خدمات شهری از طرف شهرداری به شهروندان می باشد و شامل عوارضی همچون عوارض نوسازی، عوارض انواع بنزین و حمل و نقل مسافر در داخل کشور با وسایل زمینی به استثنای ریلی به استناد قانون مربوطه و بعضی دیگر مانند عوارض مشاغل، قطع درخت، صدور پروانه و… می باشد.حال در صورتیکه در میزان و یا نحوه پرداخت عوارض بین مؤدیان ( اشخاصی که موظف به پرداخت مالیات می باشند) و شهرداری اختلافی پیش بیاید، در این صورت مرجع حل اختلاف بین مؤدی و شهرداری، کمیسیون ماده ۷۷ شهرداری است که ذیلا به آن خواهیم پرداخت.
معرفی کمیسیون ماده ۷۷
کمیسیون ماده ۷۷ یک مرجع شبه قضایی است بدین معنا که یک مرجع اداری می باشد که مطابق قانون در سازمان ها و دستگاه های اداری تشکیل می شوند و به برخی دعاوی و شکایات اداری رسیدگی می کنند. این کمیسیون نیز که در راستای اجرای ماده ۷۷ قانون شهرداری ها و در آن تشکیل شده است شخصیتی مستقل از شهرداری دارد و به اختلافات میان مؤدیان و شهرداری در باب عوارض می پردازد.
وظایف و اختیارات/صلاحیت کمیسیون
با عنایت به ماده ۷۷ قانون شهرداری ها و مواد دیگر از جمله ماده ۸ قانون نوسازی و عمران شهری و همچنین ماده ۳۲ آیین نامه مالی شهرداری، می توان رسیدگی به موارد زیر را در صلاحیت این کمیسیون دانست:
طلاق همانگونه که می دانیم جدایی شرعی و قانونی زن و شوهر و طریق پایان دادن به نکاح می باشد. احوال شخصیه و از جمله نکاح طلاق و ارث و غیره عموماً طبق قوانین مذهب طرفین رسیدگی می شود و به همین دلیل بررسی مقررات طلاق طبق مذاهب عامه و اهل تسنن اهمیت می یابد. در فقه عامه و مذاهب اهل سنت مقررات طلاق و نکاح با فقه امامیه تفاوتهایی دارد. حتی میان مذاهب مختلف اهل سنت نیز تفاوتهایی به چشم می خورد. از آنجایی که در کشورمان عزیزان اهل تسنن نیز داریم قصد داریم به بحث طلاق در میان اهل سنت بپردازیم.
طلاق سنی و طلاق اهل سنت چه تفاوتی دارند؟
در تعریف انواع طلاق در فقه می خوانیم که طلاق ممکن است سنی یا بدعی باشد. این دو نوع طلاق معنایی خلاف هم دارند. یعنی طلاق سنی طلاقی است که طبق مقررات اسلامی واقع شده و همه شرایط صحت طلاق طبق مقررات اسلامی را داراست ولی طلاق بدعی طلاقی است که بدعت گذاری شده و شرایط صحت طلاق از دید اسلام را ندارد و طلاق بدعی صحیح نخواهد بود درحالی که طلاق سنی صحیح است. البته نکته مهم این که منظور از طلاق سنی طلاق اهل تسنن نیست و در طلاق اهل تسنن تفاوتهایی با طلاق امامیه به چشم می خورد. طلاق سنی در قمابل طلاق بدعی قرار دارد و طلاق اهل سنت در مقابل طلاق امامیه.
بنابراین همانگونه که ذکر شد طلاق بدعی، طلاقی را گویند که مطابق دستورهای شرع واقع نشود و از منظر شرع بدعت و حرام محسوب شود. مصادیق چهارگانه آن را طلاق مدخولۀ حائض، طلاق نفساً و طلاق در طُهر مواقعه و طلاق سهگانه در مجلس واحد و لفظ واحد دانسته اند. فقهای حنفی، هر چهار مورد فوق را هرچند مخالف شرع و سنت به حساب میآید، جایز و صحیح دانسته اند. در فقه امیه این چهار مورد صحیح نیستند و بدعت تلقی می شوند.
مقررات حقوق خانواده همیشه برای مخاطبین جذابیت داشته و به خصوص کشورهای پیشرفته مانند فرانسه و آلمان که مقررات به روزی دارند و نظام های حقوقی موفقی دارند همیشه جذابیت و اهمیت خاصی دارد. در این مطلب قصد داریم به مقررات طلاق در سه کشور فرانسه و آلمان و ایتالیا بپردازیم.
شرایط طلاق در فرانسه چیست؟
در فرانسه قانون طلاق مصوب۱۷۹۲ بر روابط زوجین در باب طلاق حکومت می کرد و شرایط طلاق طبق قانون فوق در فرانسه عبارتست از:
شرایط سنی برای تقاضای طلاق؛ شوهر بیش از ۲۵ سال و زن بیش از ۲۱ سال و کمتر از ۴۵ سال باشند.
مدت ۲ سال از شروع ازدواج شان گذشته باشد.
حل کلیه اختلافات مالی و تخصیص نصف دارائی زوجین به فرزندان حاصل از ازدواج
شرایط سخت فوق باعث شد قانونی جدید در دسامبر۱۹۷۵ تصویب شد.
قانون حاکم بر طلاق در آلمان
در آلمان قانون سال۱۹۷۷ حاکم بود و این قانون مبنای طلاق را تقصیر زوجین قرار داده بود ولی خلأ قانونی و مشکلی که قانون فوق داشت درباب تقسیم اموال زوجین پس از طلاق بود که لایحه ای در سال ۲۰۰۸ تصویب و در سال۲۰۰۹ اجرایی شد. در قانون قدیم مبنای تقسيم اموال، موجودی اموال در تاريخ صدور حكم طلاق بود ولی طبق قانون جديد، موجودی اموال طرفین در روز درخواست طلاق مبنای تقسيم قرار خواهد گرفت. همچنین اگر يكی از دو طرف درخصوص برداشت غيرتوافقی از روی اموال توسط طرف ديگر نگران باشد، میتواند با مراجعه به دادگاه تقاضا نماید حسابهای بانکی مسدود گردد و نیز یکی از دو طرف می تواند با حکم دادگاه از فروش املاک جلوگیری نماید.
نهاد خانواده و مقرراتی که در باب انعقاد ازدواج و انحلال آن وجود دارد همیشه مورد توجه حقوقدانان و عامه مردم بوده است به خصوص که در قوانین ما خلأ های قانونی بسیاری درباب حقوق خانواده و حقوق زنان وجود دارد بررسی قوانین کشورهای پیشرفته اهمیت پیدا کرده است. زیرا محققین حقوقی و حتی عامه مردم علاقمندند تا با دانستن مقررات کشورهای پیشرفته نواقص قانونی مقررات نظام حقوقی ما درباب خانواده را یافته و اصلاح نمایند. البته توجه داشته باشید طبق قانون و مقررات در نظام حقوقی ایران، احوال شخصیه ایرانیان تابع مقررات ایران است و طلاق نیز جز احوال شخصیه محسوب می شود. البته با وجود شرایطی مراجع ایرانی حکم صادره از مراجع خارجی را می پذیرند. تفاوتی که در این زمینه در قوانین انگلستان و ایلات متحده امریکا وجود دارد این است که این کشورها احوال شخصیه مانند طلاق را تابع قانون اقامتگاه می دانند منتها در قانون طلاق در ایران تابع قانون ملی است.
قوانین طلاق در انگلستان
برای این که در انگلستان بتوانید دعوای طلاق اقامه کنید اولین شرط این است که ازدواج رسمی کرده باشید و ازدواج شما در انگلستان به رسمیت شناخته شود و همزیستی آزادانه دو نفر ازدواج تلقی نخواهد شد و طلاق درمورد آن مطرح نمی شود. دومین شرط اتمام رابطه عاطفی طرفین یا فروپاشی زندگی مشترک است.
طرق اتمام رابطه عاطفی زوجین مطابق مقررات انگلستان عبارتست از:
جدایی
برخلاف مقررات طلاق در کشورهای اسلامی و ایران، که طلاق حق مرد دانسته شده و مرد می تواند هروقت بخواهد زن خود را طلاق دهد، در حقوق انگلستان هرکدام از طرفین می تواند درخواست طلاق بدهد ولی صرف نظر از این موضوع هریک از طرفین اگر خواهان طلاق نباشد می تواند بدون اینکه درخواست طلاق بدهد از نظر مکان زندگی از همسرش جدا شود و در مسکن جداگانه زندگی کند.
اموال و حقوق مالی که از انسان ها پس ازفوت باقی می ماند، مستلزم تعیین تکلیف مایملک و میزان سهم و حقوق وراث می باشد؛ اینکه پس از فوت، دارایی و حقوق شخص به چه کسی باید برسد و آیا ماترک او باید به اشخاصی منتقل شود که قانون معین میکند و یا به کسانی که خود او انتخاب مینماید و همچنین چگونگی و تشریفات دادرسی مربوط به صدور گواهی انحصار وراثت، موضوعاتی کاربردی و سوال برانگیز هستند.
درخواست گواهی انحصار وراثت
در قانون تصدیق انحصار وراثت مصوب مهرماه ۱۳۰۹ و نیز در قانون امور حسبی، قانون گذار تعریفی از گواهی انحصار وراثت یا تصدیق حصر وراثت ارائه نداده است؛ اما با توجه به مقررات مذکور، چنین برداشت میشود که مقصود از گواهی انحصار وراثت عبارت است از: «صدور تصدیقی بر محصور بودن وراث متوفی به عدد و اشخاص معین و تعیین سهم هریک از ورثه از ماترک به جای مانده از متوفی به نحو مشترک برای وراث.»
در مقررات موضوعه کشور دو قانون در رسیدگی به در خواست گواهی مزبور پیش بینی شده است:
قانون تصدیق انحصار وراثت مصوب ۱۳۰۹
قانون امورحسبی مصوب ۱۳۱۹
جهت صدور گواهی انحصار وراثت کدام مرجع صالح است؟
مطابق م ۲۰ ق.آ.د.م در امور مدنی: «دعاوی راجع به ترکه متوفی در دادگاه محلی اقامه میشود که آخرین اقامتگاه متوفی در ایران، آن محل بوده و اگر آخرین اقامتگاه متوفی معلوم نباشد رسیدگی در صلاحیت دادگاهی است که آخرین محل سکونت متوفی بوده است» اما در روند پیگیری امروزی از آنجایی که صدور گواهی انحصار وراثت معمولا در زمره دعاوی و مرافعاتی است که لزوماً مخاطب یا مخالف ندارد و از پیچیدگیهای قضائی برخوردار نمیباشد، به همین دلیل در اجرای قانون جدید شوراهای حل اختلاف مصوب ۱۳۸۷ وفق بند ۳ ماده ۱۱ این قانون قاضی شورای حل اختلاف را مجاز نموده با مشورت اعضای شورا نسبت به درخواست صدور گواهیحصر وراثت رسیدگی و مبادرت به صدور رأی مقتضی نماید. بنابراین با وضع و تصویب قانون مذکور شورای حل اختلاف، آخرین محل اقامت متوفی یا آخرین محل سکونت او، مرجع صلاحیتدار جهت درخواست و صدور گواهی انحصار وراثت میباشد.
اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است و موجبات طرح دعوی خلع ید فراهم است.
رأی دادگاه شعبه ۱۶ دادگاه عمومی حقوقی تهران
در خصوص دعوی آقای (م.خ.) و خانم (م.س.) به وکالت از آقای (ع.ک.) به طرفیت آقای (ف.ک.) به خواسته خلع ید از پلاک ثبتی ۷۱۴ واقع در بخش ۳ تهران مقوم به ۵۱٫۰۰۰٫۰۰۰ ريال به شرح دادخواست تقدیمی نظر به اینکه حسب مفاد سند صلح شماره ۶۹۲۵۲- ۱۷/۱۰/۸۵ تنظیم شده در دفترخانه شماره ۷۸ حوزه ثبتی تهران روشن میشود که تصرفات خوانده نسبت به ششدانگ مغازه مورد نزاع بر اساس مالکیت سابق مشارالیه بوده است و از آنجایی که مفاد سند صلح (انتقال اجرایی) شماره ۷۲۱۷۸- ۲۰/۲/۹۰ دفترخانه شماره ۷۸ حوزه ثبتی تهران نیز به نمایندگی از ممتنع (محکومعلیه) به نام خواهان این دعوی تنظیم شده است که این امر نشانگر این است بر اساس انتقال ارادی، داور چنین رأیی صادر نموده است؛ بنابراین دادگاه منشأ تصرفات خوانده را غاصبانه ندانسته و موضوع از شمول احکام غصب و یا در حکم آن خارج دانسته و با استناد به مدلول ماده ۳۰۸ قانون مدنی حکم بر بطلان دعوی را صادر و اعلام مینماید حکم صادره حضوری و ظرف مدت بیست روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه تجدیدنظر استان تهران است.
رئیس شعبه ۱۶ دادگاه عمومی حقوقی تهران- ارغوانی
رأی دادگاه شعبه ۳۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران
در خصوص تجدیدنظرخواهی آقای (ع.ک.) با وکالت آقای (م.خ.) و خانم (م.س.) به طرفیت آقای (ف.ک.) نسبت به دادنامه شماره ۰۰۵۹۳ مورخ ۱۰/۷/۹۰ شعبه ۱۶ دادگاه عمومی حقوقی تهران که بهموجب آن در مورد دعوی تجدیدنظرخواه (خواهان بدوی) مبنی بر خلع ید از پلاک ثبتی ۷۱۴ واقع در بخش ۳ تهران حکم به بطلان دعوی صادر شده است. دادگاه با توجه به محتویات پرونده نظر به اینکه به دلالت پاسخ استعلام واصله از اداره ثبت اسناد و املاک تهران به شماره ۳۴۸۴۳ مورخ ۱۸/۱۱/۹۰ سه دانگ از پلاک مورد درخواست متعلق به تجدیدنظرخواه بوده و تجدیدنظرخوانده بر اساس محتویات پرونده اقرار به تصرفات خود در پلاک اعلامی کرده است؛ لیکن دلیل و مدرکی که دلالت بر جواز تصرفات و یا مأذون بودن از ناحیه مالک نسبت به سه دانگ داشته باشد ارائه نکرده است و مستفاد از ماده ۳۰۸ قانون مدنی که بیان میدارد: «غصب استیلا بر حق غیر است به نحو عدوان، اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است.» تصرفات تجدیدنظرخوانده بدون اذن تجدیدنظرخواه در سهم سه دانگ از مالکیت وی غاصبانه تلقی، به استناد ماده مرقوم و ماده ۳۵۸ قانون آیین دادرسی مدنی با پذیرش تجدیدنظرخواهی ضمن نقض دادنامه تجدیدنظرخواسته حکم بر خلع ید تجدیدنظرخوانده از پلاک مورد اشاره به نسبت سهم تجدیدنظرخواه صادر و اعلام، بدیهی است اجرای مفاد حکم صادره با رعایت ماده ۴۳ قانون اجرای احکام مدنی اعمال خواهد شد این رأی قطعی است
رأی دادگاه شعبه ۳۲ دادگاه تجدیدنظر استان تهران
در خصوص درخواست آقای (ح.م.) به وکالت از آقای (ف.ک.) به طرفیت آقای (ع.ک.) مبنی بر اعاده دادرسی نسبت به دادنامه قطعی شماره ۰۱۸۲۵ مورخ ۲۴/۱۲/۹۰ همین دادگاه که در مقام رسیدگی تجدیدنظر نسبت به دادنامه شماره ۰۵۹۳ مورخ ۱۰/۷/۹۰ شعبه ۱۶ دادگاه عمومی حقوقی تهران صادر شده است. دادگاه با توجه به اینکه متقاضی اعاده دادرسی به استناد بند ۷ ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی و با ارائه تصویر دادنامه شماره ۰۰۳۷۶ مورخ ۲۱/۳/۹۱ شعبه سوم دادگاه تجدیدنظر تهران، درخواست خود را تقدیم نموده است که این درخواست قابلیت پذیرش نداشته؛ چرا که سند ارائه شده از سوی متقاضی بهعنوان سند مکتوم محسوب نمیشود؛ زیرا سند مکتوم به سندی اطلاق میشود که در زمان صدور رأی قطعی مورد درخواست اعاده دادرسی وجود داشته، لیکن در دسترس ذینفع نبوده است؛ بنابراین به جهت عدم انطباق با ماده ۴۲۶ قانون مرقوم، مستنداً به تبصره ماده ۴۳۵ قانون آیین دادرسی مدنی قرار رد درخواست وی را صادر و اعلام مینماید. این رأی قطعی است.
عدم امکان طرح دعوای خلع ید در خصوص مال موقوفهای که قبضش تحقق نیافته
در خصوص موقوفهای که هنوز قبض تحقق نیافته است نمیتوان دعوای خلع ید طرح نمود.
رأی شعبه ۸ دادگاه عمومی حقوقی تهران
در خصوص دعوای موقوفه حسینیه ابا عبداللهالحسین (ع) با تولیت (الف.ح.) و نظارت استصوابی اوقاف و امور خیریه شمال شرق به طرفیت ۱٫ (س.س.) ۲٫ (ز.س.) فرزندان (ب.) بهخواسته صدور حکم مبنی بر خلع ید خواندگان از ملک موقوفه و محکومیت به پرداخت اجرتالمثل ایام تصرف از تاریخ ۲/۹/۸۶ تا یوم اجرای حکم مستنداً به مدارک پیوست که پس از طی تشریفات و ضوابط قانونی پرونده به این شعبه ارجاع و سپس به کلاسه فوق به ثبت رسیده است و اما هرچند بهموجب وقفنامه رسمی به شماره ۱۳۲۹۹۲- ۳۱/۵/۸۰ دفتر اسناد رسمی شماره ۱۱ تهران متضمن تنظیم وقف ششدانگ یک قطعه زمین به مساحت ۱۱۴ مترمربع قطعه دوم تفکیکی پلاک یک واقع در جوادیه شمیران بخش ۱۱ تهران از سوی مورث خواندگان به نام مرحوم (ب.س.) فرزند (الف.) جهت استقرار هیئت عزاداران متوسلین به ابا عبداللهالحسین علیهالسلام و با معرفی آقای (الف.ح.) فرزند (ع.) بهعنوان متولی منصوص جهت موقوفه یاد شده میباشد؛ لیکن نکته شایان ذکر آنکه در سطور پایانی وقف نامه مرحوم، واقف شرط قبض موقوفه را موکل به فوت واقف نموده است از طرفی مطابق موازین مادامی که موقوفه به تصرف وقف قرار نگیرد وقف محقق نمیشود چه آنکه قبض یکی از ارکان اصلی و اساسی جهت تثبیت و به عبارتی اثبات موجودیت وقف است… اگر عین موقوفه را به تصرف وقف ندهد وقف محقق نمیشود و هر وقت به قبض داد وقت تحقق پیدا میکند مستفاد از ماده ۵۹ قانون مدنی و این در حالی است که وکیل محترم خوانده ردیف دوم به شرح صورتمجلس مضبوط در پرونده طی ایرادی شکلی اعلام میدارد تاکنون ملک مورد ادعای وقف به قبض متولی قرار نگرفته است از طرفی تاکنون خواهان ادله و مستندی که گویای خلاف ادعای وکیل مرقوم باشد به این شعبه ارائه و تسلیم ننموده است در نتیجه با التفات به اینکه قبض از ارکان و شرایط اصلی تحقق عقد وقف است در نتیجه مادامی که قبض محقق نشده باشد وقف صورت نمیگیرد؛ لذا مستنداً به شق ۷ از ماده ۸۴ ناظر به ۸۹ از قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی قرار رد دعوای خواهان را صادر و اعلام مینماید.رأی صادره ظرف بیست روز قابل تجدیدنظر میباشد.
اولین پرسش این است که درخواست افراز مال مشاع باید به کدام مرجع ذیصلاح تقدیم شود، به عبارتی سادهتر مرجع صالح برای رسیدگی به دعوای افراز املاک مشاع چه مرجعی میباشد. در حال حاضر دو مرجع «واحد ثبتی محل وقوع مال غیرمنقول» و «دادگاه عمومی محل وقوع مال غیر منقول» حسب مورد صلاحیت رسیدگی به این دعوا را دارند که در ذیل به طور جداگانه به بحث و بررسی در مورد آنها میپردازیم.
صلاحیت واحد ثبتی
مطابق ماده یک قانون افراز فروش املاک مشاع مصوب ۱۳۵۷ که مقرر میدارد: «افراز املاک مشاع که جریان ثبتی آنها خاتمه یافته، اعم از اینکه در دفتر املاک ثبت شده یا نشده باشد در صورتی که مورد تقاضای یک یا چند شریک باشد با واحد ثبتی محلی خواهد بود که ملک مذکور در حوزه آن واقع است. واحد ثبتی با رعایت کلیه قوانین و مقررات ملک مورد تقاضا را افراز مینماید.» در صورت موجود بودن چهار شرط ذیل واحد ثبتی محل وقوع ملک صلاحیت رسیدگی به دعوای افراز را دارد:
اولاً: مال مشاع از نوع اموال غیر منقول (املاک) باشد؛
ثانیاً: جریان ثبتی این املاک مشاعی غیرمنقول خاتمه یافته باشد؛
ثالثاً: نسبت به ملک سند معارض صادر نشده باشد؛
رابعاً: جزء اموال محجورین یا اموال مجهولالمالک نباشد.
ثبت یا عدم ثبت املاک با رعایت شرایط فوق مؤثر در صلاحیت دعوای افراز نبوده و در هر صورت باید درخواست افراز به مرجع ثبتی محل وقوع ملک داده شود در صورتی که نظر واحد ثبتی محل (رئیس ثبت) مبنی بر غیرقابل افراز بودن باشد متقاضی یا هریک از شرکا میتواند ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ نظریه به آنان با تقدیم دادخواست به دادگاهی که ملک در آن محل مستقر است نسبت به آن اعتراض نماید به این اعتراض همانند سایر دعاوی حقوقی با تشکیل جلسه دادرسی و با رعایت تشریفات آیین دادرسی مدنی رسیدگی خواهد شد. در این خصوص ماده ۶ آییننامه اجرایی قانون افراز و فروش املاک مشاع مقرر داشته: «تصمیم مسئول واحد ثبتی به ضمیمه یک نسخه از صورتمجلس و فتوکپی نقشه افرازی (درصورتی که ملک قابل افراز اعلام شود) به کلیه شرکا ابلاغ میشود تا چنانچه اعتراضی داشته باشند وفق مقررات ماده ۲ قانون افراز و فروش املاک مشاع به دادگاه شهرستان محل وقوع ملک تسلیم نمایند. طریقه ابلاغ مطابق با مقررات ابلاغ در آییننامه اجرای مفاد اسناد رسمی لازمالاجرا میباشد.»
پرسش: هرگاه کسی در اجرای احکام از طریق مزایده ملکی را خریداری کند ولی ملک در تصرف دیگری باشد آیا دادگاه غیر از انتقال ملک و فراهم کردن مقدمات تنظیم سند به نام وی تکلیفی برای رفع تصرف و تحویل ملک به وی دارد؟
نظر اکثریت
اجرای احکام نمیتواند ملک را از تصرف متصرف خارج کند پس از انتقال سند رسمی به نام برنده مزایده وی میتوان به حسب مورد دادخواست خلع ید یا تخلیه ملک را به دادگاه تقدیم کند، زیرا دادگاه یا اجرای احکام موظف است حکم را اجرا کند و در مورد خلع ید متصرف یا تخلیه ملک حکمی وجود ندارد و هرگونه اقدام خارج از محدوده حکم تخلف محسوب میشود.
نظر اقلیت
اجرای احکام یا دادگاه با انجام مزایده در واقع معامله انجام میدهد و مال غیرمنقول را به برنده مزایده میفروشد و بیع واقع میشود. طبق ماده ۳۶۲ قانون مدنی تسلیم مبیع از آثار بیع صحیح است؛ بنابراین، اگر مبیع در تصرف دیگری باشد دادگاه و اجرای احکام موظفاند مبیع را تسلیم برنده مزایده کنند. لازمه تسلیم مبیع این است که از متصرف خلع ید کنند و ملک را تحویل برنده مزایده دهند. این موضوع از ماده ۱۳۴ قانون اجرای احکام مدنی نیز قابل استنباط است.
نظر کمیسیون نشست قضایی (قم)
نظر اکثریت تأیید میشود.
نمونه رای خلع ید از ملک مزایده ای
طرح دعوای خلعید نسبت به میزان اضافی داده شده به برندۀ مزایده
اگر دستور توقیف و سپسمزایده ملکی به میزان محکومبه صادر گردد و سپس در مقام تحویل به برنده مزایده، میزان بیشتری از ملک موصوف تحویل گردد، میتوان دعوای خلعید یا رفع تصرف اقامه نمود.
ممکن است ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگر شوهر به زن وکالت برای طلاق داده باشد چینی شرطی که طبقه اسلامی و قانون مدنی و قانون ازدواج صحیح و معتبر است اولین قانونی که به صراحت شرط ضمن عقد برای طلاق را در حقوق ایران پذیرفته ماده ۴ قانون ازدواج مصوبه ۱۳۱۰است
ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی مصوب ۱۳۱۳ متن ماده ۴ قانون ازدواج را با اندک اصطلاح تکرار کرده است به موجب ماده مذکور طرفین عقد ازدواج می توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد در ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر بنمایند مثل اینکه شرط شود هر با شوهر زن دیگری بگیرد یا در مدت معینی غایب شود و یا ترک انفاق نماید یا بر علیه هیات زن سوء قصد کند یا سوء رفتار نماید که زندگی آنها با یکدیگر غیرقابل تحمل شود زن وکیل و وکیل در توکیل باشد که پس از اثبات تحقیق حقوق بشر در محکمه و صدور حکم نهایی خود را مطلقه سازد شایان ذکر است که موارد یافت شده در ماده ۱۱۱۹ تمثیلی است نه سری و قادری مذکور درصد مادرید بیکاری کلی است که می تواند مصداق های دیگه ای داشته باشد البته به شرطی معتبر است که مخالفان قضای ذات حق باشد و نه نامشروع و خلاف قاعده آمره.
دسترسی آسان به مطلب
وکالت مطلق یا عام در طلاق
هرگاه ضمن عقد نکاح یا عقد لازم دیگر به زن برای طلاق به طور مطلق وکالت داده شود بدون اینکه اعمال وکالت موکول به تحقق شرطی باشد آیا این شرط درست است اگر وکالت آن باشد چنانچه شرط شود که زن از طرف شوهر وکیل وبلاگ کی در ترکیه است که هر وقت خواست خود را مطلقه کند.
آیا میتوان شرط را درست دانست ؟ در فقه اسلامی اشکالی در این گونه وکالت نیست زیرا چنان که گفته شده بنابراین اطلاق ادله فرقی بین توکیل زن و غیره او نیست همانطور که شوهر میتواند به شخص دیگری به حالت مطلق یا عام برای طلاق زن خود بدهد میتواند زن را وکیل مطلق یا عادم در طلاق کند این شرط نه خلاف مقتضای ذات عقد است و نه نامشروع پس باید آن را صحیح تلقی کرد از عموم بند اول ماده ۴ قانون ازدواج و ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی هم میتوان این معنی را استنباط کرد
اثر شرط واگذاری حق طلاق به زوجه
شرط مربوط به واگذاری حق طلاق توسط زوج به زوجه شرطی باطل است و نمیتوان آنرا وکالت در طلاق تلقی کرد.
شرایط خارج شدن از کشور بانوان : در مورد اجازه خروج از کشور بانوان متاهل طبق ماده ۱۸ قانون گذرنامه ، صدور گذرنامه و پاسپورت نیاز به اجازه همسر خواهد بود ، ماده ۱۹ نیز عنوان کرده است که اگر کسانی طبق ماده ۱۸ صدور گذرنامه موکول به اجازه آنان است اجازهشان عدول کنند، دارنده گذرنامه جلوگیری و گذرنامه تا رفع مانع ضبط خواهد شد. همچنین لازم به ذکر است که طبق این ماده هر زمان و به هر دلیلی شوهر میتواند با مراجعه به اداره گذرنامه اجازه خود عدول و همسر خود را ممنوع الخروج کند
اجازه خروج از کشور خانم های مطلقه
همانطور که گفته شد بانوان تا سن ۴۰ سالگی نیاز به اجازه سرپرست خود برای خروج از کشور دارند اما زنان مطلقه تا سقف سنی ۴۰ سال برای گرفتن گذرنامه نیازمند اجازه ولی قهری (پدر، جد پدری) یا دادگاه هستند
افراد واجد شرایط دریافت گذرنامه
افرادی که مشخصات زیر را دارند برایشان گذرنامه ثبت خواهد شد
افرادی که سن انها کمتر ۱۸ سال است
کسانی که اجازه کتبی ولی یا قیوم خود را دارند
کسانی که وظیفه های عمومی به گردن دارند البته با اجازه کتبی اداره عمومی
بانوانی که کمتر ۱۸ سال دارند اما ازدواج کرده اند با اجازه کتبی همسر خود
ماده ۱- بهمنظور رسیدگی به امور و دعاوی خانوادگی، قوه قضائیه موظف است ظرف سه سال از تاریخ تصویب این قانون در کلیه حوزههای قضائی شهرستان به تعداد کافی شعبه دادگاه خانواده تشکیل دهد. تشکیل این دادگاه در حوزههای قضائی بخش بهتناسب امکانات به تشخیص رئیس قوه قضائیه موکول است.
تبصره ۱- از زمان اجرای این قانون در حوزه قضائی شهرستانهایی که دادگاه خانواده تشکیل نشده است تا زمان تشکیل آن، دادگاه عمومی حقوقی مستقر در آن حوزه با رعایت تشریفات مربوط و مقررات این قانون به امور و دعاوی خانوادگی رسیدگی میکند.
تبصره ۲- در حوزه قضائی بخشهایی که دادگاه خانواده تشکیل نشده است، دادگاه مستقر در آن حوزه با رعایت تشریفات مربوط و مقررات این قانون به کلیه امور و دعاوی خانوادگی رسیدگی میکند، مگر دعاوی راجع به اصل نکاح و انحلال آنکه در دادگاه خانواده نزدیکترین حوزه قضائی رسیدگی میشود.
ماده ۲- دادگاه خانواده با حضور رئیس یا دادرس علیالبدل و قاضی مشاور زن تشکیل میگردد. قاضی مشاور باید ظرف سه روز از ختم دادرسی بهطور مکتوب و مستدل در مورد موضوع دعوی اظهارنظر و مراتب را در پرونده درج کند. قاضی انشاءکننده رأی باید در دادنامه به نظر قاضی مشاور اشاره و چنانچه با نظر وی مخالف باشد با ذکر دلیل نظریه وی را رد کند.
تبصره- قوه قضائیه موظف است حداکثر ظرف پنج سال به تأمین قاضی مشاور زن برای کلیه دادگاههای خانواده اقدام کند و در این مدت میتواند از قاضی مشاور مرد که واجد شرایط تصدی دادگاه خانواده باشد استفاده کند.
ماده ۳- قضات دادگاه خانواده باید متأهل و دارای حداقل چهار سال سابقه خدمت قضائی باشند.
دادگاه خانواده در چه اموری صلاحیت رسیدگی دارم؟
ماده ۴- رسیدگی به امور و دعاوی زیر در صلاحیت دادگاه خانواده است:
۱. نامزدی و خسارات ناشی از برهم زدن آن؛
۲. نکاح دائم، موقت و اذن در نکاح؛
۳. شروط ضمن عقد نکاح؛
۴. ازدواج مجدد؛
۵. جهیزیه؛
۶. مهریه؛
۷. نفقه زوجه و اجرتالمثل ایام زوجیت؛
۸. تمکین و نشوز؛
۹. طلاق، رجوع، فسخ و انفساخ نکاح، بذل مدت و انقضای آن؛
۱۰. حضانت و ملاقات طفل؛
۱۱. نسب؛
۱۲. رشد، حجر و رفع آن؛
۱۳. ولایت قهری، قیمومت، امور مربوط به ناظر و امین اموال محجوران و وصایت در امور مربوط به آنان؛
مقررات کیفری ایران متأثر از احکام فقهی بوده و قانونگذار کیفری، در تمامی موارد، پایبندی خود به اصول اخلاقی را نشان داده است. در کشورهای غربی اصولاً آزادی روابط حاکم است؛ اما در اسلام رابطه بین زن و مرد در چارچوب ازدواج پذیرفته شده و خارج از این رابطه، چه رابطه جنسی باشد و چه از قبیل مضاجعه و تقبیل باشد، ممنوع است و البته قانون صرفاً مصادیقی از رابطه نامشروع مادون زنا را بیان نموده و تشخیص موارد آن را بر عهده عرف و تشخیص قاضی نهاده است. در قانون تعریف مشخصی از جرم رابطه نامشروع صورت نگرفته است و همانگونه که بیان شد صرفاً مصادیقی از آن را بیان نمودهاند و در ماده ۶۳۷ نیز رابطه نامشروع زن و مرد بدون علقه زوجیت و یا عمل منافی عفت از طرف ایشان تعریف شده که باز تعریف ناقصی است. از آنجایی که محدوده آن نیز مشخص نشده است، دیده شده که صرف نشستن دو نامحرم در ماشین یا قدم زدن دو نامحرم در پارک را جرم رابطه نامشروع دانسته و طرفین محکوم به مجازات شلاق گردیدهاند.
حال آنکه هیچ یک از این اعمال عنوان«رابطه نامشروع» ندارند؛ لیکن به دلیل مبهم و مجهول بودن کلمات به کار رفته در ماده امکان تفسیر به نفع متهم وجود دارد، هرچند این موضوع خلاف اصل تفسیر به نفع متهم و تفسیر مضیق و اصل برائت میباشد.
اهم عناوین مجرمانه مرتبط و همگون با جرم رابطه نامشروع که مقنن آن را جرمانگاری کرده به شرح ذیل میباشد:
زنا با اقرار کمتر از چهار مرتبه؛
قرار گرفتن دو مرد به طور برهنه زیر یک پوشش؛
قرار گرفتن دو زن به طور برهنه زیر یک پوشش؛
بوسیدن از روی شهوت
حضور زنان در معابر و انظار عمومی بدون حجاب شرعی؛
تظاهر به عمل حرام (علناً در انظار و اماکن عمومی)؛
دایر کردن اماکن فساد.
دسترسی آسان به مطلب
رابطه نامشروع و پیامک !
آیا میتوان گفت پیامک یکی از دلایل داشتن رابطه نامشروع است؟ باید در رابطه با سوال گفت در چنین چرونده هایی علم و دانایی قاضی بسیار مهم بوده و همچنین پذیرا شدن این مسئله به قاضی نیز بستگی خواهد داشت و قاضی باید تمام جوانب و شرایط را در نظر بگیرد و گاهی ممکن است این موضوع را بپذیرد.
همچنین بدانید اجازه داشته باشید تلفن شخص مورد نظر خود را شنود کنید، علاوه بر اجازه قاضی اجازه قاضی ویژه ای نیز نیاز دارید. علاوه بر شنود و پرینت و .. فیلم و عکس نیز از دیگر مواردی میتوان در صورت نیاز بعنوان مدرک برای اثبات رابطه نامشروع مطرح کرد البته ممکن است.
در چنین پرونده هایی توضیح دادن دلیل اینکه چرا افراد بچنین جرمی مرتکب شده اند؛پذیرفته شود.
فیلم و عکس ادله اثبات جرم پذیرفته نمیشود زیرا برخی فیلم و عکس ها ساختگی است با استفاده از فناوری این روزها این کارها نیز راحت شده است.به همین دلیل دراین نوع پرونده ها فیلم و عکس توجه خیلی جدی نخواهد داشت
راه های زیادی برای اثبات اینگونه روابط وجود داردکه میتوان به انها اشاره کرد : کارهایی همچون بررسی مکالمه های بین زن و مرد و همچنین پرینت گرفتن از انها؛پرینت پیامک های بین زن و مرد؛وجود تصاویر و یا فیلم؛و بررسی رابطه انها بر اساس اینکه انها زوجین هستند میتواند کمک کند که متوجه شویم که رابطه میان انها عاشقانه و یا جنسی بوده است. در موارد دیگری نیز میتوان به رسانه های جمعی اشاره کرد مانند تلفن تلگرام اینستاگرام و… این رسانه ها نیز قابل اثبات هستند
رابطه نامشروع را قانونگذار در ماده ۶۳۲ قانون مجازات اسلامی بیان نموده است که: هرگاه زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد، مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل (بوسیدن) یا مضاجعه (همبستری و همخوابگی) شوند به شلاق تا ۹۹ ضربه محکوم می شوند و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراه کننده تعزیر می شود(مجازات شلاق تعزیری معمولا ۷۵ ضربه شلاق است). جرم رابطه نامشروع ، مجازات عمومی نیز دارد و مدعی العموم (دادستان) بدون شکایت شاکی نیز می تواند وارد رسیدگی گردد.
طبق ماده ۳ قانون بیمه بیکاری؛ بیمه بیکاری به عنوان یکی از حمایتهای تأمین اجتماعی است و سازمان تأمین اجتماعی مکلف است با دریافت حق بیمه مقرر، به بیمهشدگانی که طبق مقررات این قانون بیکار میشوند مقرری بیمه بیکاری پرداخت نماید. بنابراین بیمه بیکاری عبارتست از این که شخص بیکار مورد حمایت قانون قرار گرفته و حق بیمه دریافت خواهد کرد. در همین قانون نیز میزان آن تعیین شده است.
طبق ماده۵ قانون فوق؛ حق بیمه بیکاری به میزان (۳%) مزد بیمه شده می باشد که کلاً توسط کارفرما تأمین و پرداخت خواهد شد.
حق بیمه بیکاری به چه کسی تعلق می گیرد؟
بیکار از نظر این قانون، بیمه شدهای است که بدون میل و اراده بیکار شده و آماده کار باشد.
بیمه شدگانی که به علت تغییرات ساختار اقتصادی واحد مربوطه به تشخیص وزارتخانه ذیربط و تأیید شورای عالی کار بیکار موقت شناخته شوند نیز مشمول مقررات این قانون خواهند بود. همچنین بیمه شدگانی که به علت بروز حوادث قهریه و غیر مترقبه از قبیل سیل، زلزله جنگ، آتشسوزی و… بیکار میشوند نیز با معرفی واحد کار و امور اجتماعی محل از مقرری بیمه بیکاری استفاده خواهند کرد.
شرایط دریافت بیمه بیکاری چیست؟
طبق ماده ۶ قانون بیمه بیکاری بیمه شدگان بیکار در صورت احراز شرایط زیر استحقاق دریافت مقرری بیمه بیکاری را خواهند داشت:
الف – بیمه شده قبل از بیکار شدن حداقل (۶) ماه سابقه پرداخت بیمه را داشته باشد. مشمولین تبصره (۲) ماده (۲) این قانون از شمول این بند مستثنی میباشد.
ب – بیمه شده مکلف است ظرف (۳۰) روز از تاریخ بیکاری با اعلام مراتب بیکاری به واحدهای کار و امور اجتماعی آمادگی خود را برای اشتغالبه کار تخصصی و یا مشابه آن اطلاع دهد. مراجعه پس از سی روز با عذر موجه و با تشخیص هیأت حل اختلاف تا سه ماه امکانپذیر خواهد بود.
ج – بیمه شده بیکار مکلف است در دورههای کارآموزی و سوادآموزی که توسط واحد کار و امور اجتماعی و نهضت سوادآموزی و یا سایرواحدهای ذیربط با تأیید وزارت کار و امور اجتماعی تعیین میشود شرکت نموده و هر دو ماه یک بار گواهی لازم در این مورد را به شعب تأمیناجتماعی تسلیم نماید.
همین که عقد نکاح به طور صحیح واقع شد روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین در مقابل همدیگر بر قرار می شود. تمکین در لغت تن دادن است و در تعبیر حقوقی، «قیام زن به ادای وظایف زوجیت در مقابل شوهر» گفته می شود. واژه تمکین در قانون مدنی نیامده است و تعریف نیز نشده است ولی در ماده ۴ قانون حمایت خانواده مصوب ۱۳۹۱ از این واژه استفاده شده است.
زن می بایستی در منزلی که شوهر انتخاب می کند و البته متناسب با شان زوجه باشد سکونت نماید و در واقع مرد به زن دسترسی داشته باشد مگر اینکه انتخاب مسکن با زوجه در عقد نکاح شرط شده باشد ولی در عین حال بایستی پس از انتخاب مسکن تمکین عام از شوهر داشته باشد تا ناشزه محسوب نشود.
تمکین عام
پذیرفتن ریاست مرد در خانواده (ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی) و همچنین حق سکونت زوجه نیز تمکین عام زن از شوهر محسوب می شود.
ماده ۱۱۰۵ قانون مدنی – «در روابط زوجین ریاست خانواده از خصائص شوهر است»
ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی – «زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند سکنی نماید مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد»
تمکین خاص
بر قراری رابطه خاص جنسی و زناشویی متعارف است. و ناظر به اطاعت پذیری زن از مرد در مسائل جنسی به طور متعارف است. که در واقع تمکین جنسی است.
تمکین خاص یعنی در مقابل تقاضاهای جنسی شوهر تسلیم بودن. تنها حالتی که می شود از این تسلیم بودن سرباز زد وقتی است که زوج نفقه پرداخت نکند و نه هیچ چیز دیگر. یعنی وقتی ثابت شد که خانمی از شوهرش در زمینههای کلی زندگی مشترک اطاعت نمیکند یا به معنی اخص وظایف زناشویی اش را انجام نمیدهد شوهر میتواند دنبال مساله طلاق و گرفتن همسر دیگر برود . و از طرف دیگر میتواند بعد از اثبات این موارد نفقه را ندهد ولی نمیتواند اعمال جبر و زور کند تا چه رسد به اینکه مرتکب قتل شود.
در تعریف سند لازم الاجرا آمده است: «سند رسمی یا عادی که بدون صدور حکم از دادگاه قابل صدور اجراییه برای اجرا مدلول سند باشد مانند سند رسمی طلب و چک.» زمانی که مقنن به سندی ویژگی لازمالاجرا اعطاء میکند ضمن صحه گذاشتن بر اصالت سند، فرض را بر مدیون یا متعهد بودن طرف مقابل سند دانسته و به ذینفع این اسناد اجازه داده است که بدون مراجعه به محاکم قضائی و طی پروسه طولانی رسیدگی به مرجع تنظیمکننده سند یا اداره ثبت حسب مورد مراجعه و با اخذ دستور اجرا، صدور اجراییه را درخواست نماید.
اما ممکن است دستور اجرا یا عملیات اجرایی از سوی ذینفع فاقد شرایط قانونی باشد یا تشریفاتعملیات اجرایی مطابق قوانین و مقررات ثبتی اجرا نشود در این صورت متضرر یا محکومعلیه اجراییه یا ثالثی که با صدور دستور اجرا متضرر شده است میتواند به دستور یا عملیات اجرا اعتراض نماید که با توجه به نوع خواسته و اعتراض، مرجع صالح به رسیدگی متفاوت خواهد بود. در این مطلب پیرامون شرایط این اعتراضات و توقیف عملیات اجرایی تمام نکات لازم شرح داده می شود. با ما همراه باشید.
دسترسی آسان به مطلب
تعریف اصطلاح حقوقی عملیات اجرایی
«عملیات اجرایی» یک اصطلاح حقوقی است. عملیات اجرایی در حقیقت معنی این اصطلاح اشاره به عملیات اجرای سند یا حکمی دارد که توسط اجرای ثبت یا دادگاه صورت گرفته است. پس از اینکه اجراییه از سوی اداره ثبت صادر شد، به منظور اجرای سند لازم است اقداماتی صورت گیرد. به این اقدامات انجام شده «عملیات اجرایی ثبت» گفته می شود. از جمله این اقدامات می توان به مواردی از قبیل ابلاغ اجراییه، تقسیط و حتی تنظیم و اجرای سند اشاره کرد. غالبا تنظیم سند اجرایی و تحویل مورد مزایده است.
شروط توقیف عملیات اجرایی
عملیات اجرایی حکم اجرای اسناد لازم الاجرا بعد از ابلاغ اجراییه به محکوم علیه آغاز میشود و متوقف نمیگردد مگر در مواردی که قانون تعیین کرده باشد از جمله :
فوت محکوم علیه یا حجر او
گذشت پنج سال از صدور اجراییه یا ابراز رسید محکوم له مبنی بر وصول محکوم به یا رضایت کتبی او مبنی بر تعطیل یا توقیف اجرای مفاد اسناد لازم الاجرا ، توقیف اجرا و نیز ابطال اجرائیه مطابق قوانین صورت خواهد پذیرفت.
ادعای مجعولیت سند رسمی در مراجع قضایی پس از صدور قرار مجرمیت و موافقت دادستان با قرار مجرمیت (ماده ۹۹ ق.ث)
اجاره، روابط حقوقی بین مالک و مستاجر است که امروزه با افزایش شهرنشینی باعث شده است اختلافات و دعواهای زیادی در خصوص قراردادهای اجاره در مراجع قضایی مطرح شود.فسخ اجاره یعنی به قرارداد اجاره خانه یا ملکی قبل از قرارداد، پایان داده شود.قراردادی که برای اجاره تنظیم میشود ،عقد لازم است . براساس قانون عقد لازم را نمی توان فسخ کرد. یعنی موجر و مستاجر نمیتوانند اقدام به فسخ قرارداد قبل از موعد قرارداد اجاره کنند.اما موجر و مستاجر براساس قانون میتوانند حق فسخ را در قرارداد پیش بینی و قید نمایند. -فسخ قرارداد با ابطال قراردا د تفاوت دارد. در فسخ قرارداد ، حق فسخ بوسیله یکی از طرفین قرارداد ایجاد میشود، در صورتیکه ابطال قرارداد، بوسیله از بین رفتن ملک یا با حکم قانون انجام میشود. فسخ قرارداد اجاره ملک، میتواند توسط شخص ثالث که اهلیت دارد انجام شود.
موجر(مالک): شخصی که صاحب ملک یا خانه است و آن را به دیگری اجاره میدهد.
مستاجر: شخصی که ملک یا خانه ای را تملک میکند و در ازای استفاده از ملک یا خانه مبلغی بعنوان اجاره به مالک پرداخت کند.
دسترسی آسان به مطلب
شرایط فسخ قرارداد پیش از موعد
اگر قانون حق فسخ قرارداد اجاره را تعیین کرده باشد .
-اگر موجر و مستاجر در قرارداد حق فسخ را پیش بینی کرده باشند.
موجر( مالک) و مستاجر میتوانند برای فسخ قرارداد و تخلیه ملک، دادخواست حقوقی فسخ اجاره ملک و تخلیه ملک را در دادگاه حقوقی مطرح کنند.
تا اتمام زمان قرارداد نمیتوان مستاجر را مجبور به تخلیه ملک کرد، مگر اینکه در قانون مشخص شده باشد یا در قرارداد اجاره شرایط تخلیه و فسخ قرارداد قید شده باشد.
یکی از عقود پرکاربرد در روابط مردم عقد اجاره است و یکی از مسایلی که درمورد اجاره مطرح می شود این است که تخلیه ملک مورد اجاره چگونه صورت می گیرد؟درمورد اجاره ما چند قانون داریم که مهم ترین آنها عبارتند از: قانون مدنی، قانون روابط موجر و مستاجر ۵۶ و قانون روابط موجر و مستاجر۷۶٫
از جمله قوانین مجری در زمینه روابط موجر و مستأجر، قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ۱۳۵۶ میباشد که تا سال ۱۳۶۲ به صورت کامل قابلیت اجرایی داشت و از سال ۱۳۶۵ صرفاً در خصوص اماکن تجاری اجرا می شد اما در سال ۱۳۷۶ با تصویب قانون روابط موجر و مستأجر کارایی خود را در مورد روابط استیجاری محلهای تجاری جدیدالتأسیس از دست داد.
روابط استیجاری محلهای تجاری که قبل از سال ۱۳۷۶ و با شرایطی قبل از سال ۱۳۶۵ ایجاد شدهاند هنوز تحت شمول قانون روابط موجر و مستأجر مصوب ۱۳۵۶ میباشد. طبق این قانون تخلیه در موارد زیر صورت می گیرد:
تخلیه به جهت انتقال به غیر: یکی از مواردی که برابر قانون روابط موجر و مستأجر ۱۳۵۶ موجر میتواند علیه مستأجر دعوای تخلیه مطرح نماید، انتقال مورد اجاره به فرد دیگراست. طبق ماده ۱۹ قانون روابط موجر و مستأجر ۱۳۵۶ مستأجر محل تجاری مشمول این قانون حق انتقال مورد اجاره را به دیگری ندارد. حالا اگر مستأجر بدون حق انتقال مندرج در اجارهنامه یا اخذ اجازه از مالک یا دادگاه، ملک را منتقل کند مالک میتواند تخلیه او را از دادگاه بخواهد و با پرداخت نصف حق کسب و پیشه و تجارت محل را تخلیه کند.
تخلیه به جهت عدم پرداخت اجارهبها: اگر مستاجر اجاره بها را پرداخت نکند، با جمع شرایط قانونی می توانید تخلیه ملک را از دادگاه بخواهید.
تخلیه به جهت تغییر شغل: اگر مستأجر شغل مندرج در اجارهنامه را تغییر دهد موجر میتواند به استناد این تغییر درخواست تخلیه نماید البته اگر شغل جدید مشابه شغل سابق نباشد.
تخلیه به جهت تعدی و تفریط: اگر مستأجر نسبت به مورد اجاره تعدی و تفریط کرده باشد موجر حق درخواست تخلیه را دارد منظور از تعدی و تفریط آن است که مستأجر از انجام تعهدات عرفی یا قراردادی خود نسبت به عین مستأجره خودداری نماید و یا نسبت به عین مستاجره اقدامی خارج از عرف یا قرارداد انجام دهد.
فردی در مقام معامله نسبت به یک مال اعم از منقول یا غیرمنقول مال مورد نظر را به چند نفر انتقال دهد. اعم از اینکه این انتقال در قالب فروش، هبه، صلح یا سایر قالب هایی باشد که نظام حقوقی ما آن را معتبر شناخته است. فردی که مرتکب چنین رفتاری می شود به عنوان معامله کننده معارض دارای مسئولیت کیفری بوده و بر طبق قانون محکوم به مجازات خواهد شد که در واقع این جرم با عنوان مجرمانه کلاهبرداری متفاوت بوده و از حیث آثار تفاوتهایی را نسبت به یکدیگر خواهند داشت. سوالی که در این مورد مطرح می شود این است که در معاملات صورت گرفته کدامیک از آن ها معتبر و صحیح بوده و آثار حقوقی نسبت به آن بار می شود. در پاسخ به این پرسش باید گفت که در معاملات صورت گرفته همیشه معامله نخست صحیح بوده و دارای اعتبار است و به تبع آن آثار حقوقی خود را به دنبال خواهد داشت.در سایر معاملاتی که صورت می گیرد به دلیل اینکه فروشنده، دیگر مالک مال محسوب نمی شود و هیچگونه اختیاری در انتقال مال مذکور ندارد لذا، چنین معامله صحیح نبوده و هیچ گونه اثری نخواهد داشت. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که بر طبق مقررات موجود در قانون ثبت و ماده ۱۱۷ قانون مذکور شرایطی برای جرم معامله معارض پیش بینی شده است که اشعار می دارد: « هر کس به موجب سند رسمی یا عادی نسبت به عین یا منفعت مالی (اعم از منقول یا غیرمنقول) حقی به شخص یا اشخاصی داده و بعد نسبت به همان عین یا منفعت به موجب سند رسمی معامله یا تعهدی معارض با حق مزبور بنماید به حبس با اعمال شاقه از ۳ تا ۱۰ سال محکوم خواهد شد.» بنابراین، با توجه به تصریح ماده مذکور برای جرم محسوب شدن معامله معارض، معامله نخست می تواند با سند رسمی یا عادی صورت گیرد اما معامله دوم باید با سند رسمی انجام شود. البته، استثنایی در این زمینه در قالب رای وحدت رویه دیوان عالی کشور مطرح شده است. براساس این رای: «نظر به این که شرط تحقق بزه معامله معارض، قابلیت تعارض دو تعهد نسبت به یک مال است و در نقاطی که ثبت رسمی اسناد مربوط به عقود و معاملات اموال غیرمنقول اجباری باشد. سند عادی راجع به معامله آن اموال در هیچ یک از ادارات و محاکم پذیرفته نشده و قابلیت تعارض با سند رسمی نخواهد داشت.
بنابراین چنانچه کسی در این قبیل نقاط با وجود اجباری بودن ثبت رسمی اسناد، قبلا معامله ای نسبت به مال غیرمنقول به وسیله سند عادی انجام دهد و سپس به موجب سند رسمی، معامله ای معارض با معامله اول در مورد همان مال واقع سازد.
عمل معامله معارض نخواهد بود، بلکه ممکن است بر فرض احراز سوءنیت با ماده کیفری دیگری قابل انطباق باشد.»
بنابراین، در نقاطی که تنظیم سند رسمی اجباری است چنانچه فردی معامله را با سند عادی انجام دهد عمل مذکور جرم نبوده و فرد مسئولیت کیفری نخواهد داشت.
معامله معارض با قولنامه
بحثی که مطرح می شود این است که آیا در معاملاتی که از طریق قولنامه صورت می گیرد فعل مجرمانه معامله معارض قابل وقوع بوده و فرد مسئولیت کیفری خواهد داشت؟ در پاسخ باید گفت که قولنامه تنظیمی در دفتر مشاور املاک یا قولنامه¬هایی که بدون دخالت مشاور املاک تنظیم شده و به امضای طرفین قرارداد رسیده است از جمله اسناد عادی محسوب می شود.
البته پاسخ مساله فوق را باید در رای وحدت رویه دیوان عالی کشور جستجو کرد. بر اساس رای مذکور در نقاطی که ثبت اسناد رسمی الزامی بوده و فردی معامله خود را با اسناد عادی انجام دهد .
چنین معامله ای قابلیت تعارض با سند رسمی را نداشته و دولت فقط فردی را مالک می شناسد که ملک در دفتر املاک به نام او ثبت شده و یا دارای سند رسمی تنظیمی در دفاتر اسناد رسمی باشد.بنابراین، باید گفت که قولنامه قابلیت تعارض با سند رسمی را نداشته و در چنین حالتی جرم مذکور قابل تحقق نیست.اما بحث مهمی که در این جا مطرح می شود این است که
از آن جایی که دعاوی ملکی از جمله پیچیده ترین و البته شایع ترین دعاوی در دادگاه ها می باشند ، لازم است تا وکلایی که وارد چنین دعاوی می شوند از دانش و تجربه بالا یی در زمینه های زیر برخوردار باشند :
تسلط بر امور املاک و مستغلات و مباحث ساخت و ساز
تسلط بر مسایل ثبتی از جمله ثبت اسناد و املاک
تسلط بر رویه عملی طرح دعاوی ملکی در دادگاه ها ، آیین و تشریفات رسیدگی به دعاوی ملکی
تسلط بر قوانین مدنی و امور قرارداد ها
تسلط بر قوانین کیفری مرتبط با حوزه املاک از جمله جعل سند ، کلاهبرداری ملکی ، خیانت در امانت و ..
تعرفه وکیل ملکی
دعاوی ملکی از جمله دعاوی مالی می باشند و لذا تعرفه آن مطابق تعرفه مقرر برای این دعاوی محاسبه می شود که به شرح زیر توسط کانون وکلای دادگستری منتشر می شود :
در دعاوی مالی میزان حقالوکاله در موردی که حکم دادگاه بدوی از حیث بهای خواسته قطعی است از حداقل ١٥٠٠٠٠ ریال و ١٠% بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ ٣٠٠٠٠٠ ریال میباشد و در موردی که حکم از حیث بهای خواسته قطعی نیست بهترتیب ذیل تعیین میگردد:
الف ـ تا مبلغ یکصد میلیون ریال ٦% از بهای خواسته و حداکثر ٦٠٠٠٠٠٠ریال.
ب ـ نسبت به مازاد یکصد میلیون ریال تا یک میلیارد ریال ٤% بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ ٤٢٠٠٠٠٠٠ ریال.
ج ـ نسبت به مازاد یک میلیارد ریال تا ٥ میلیارد ریال ٣% از بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ ١٦٢٠٠٠٠٠٠ ریال.
د ـ نسبت به مازاد پنج میلیارد ریال ٢% از بهای خواسته و حداکثر تا مبلغ ٢٠٠٠٠٠٠٠٠ ریال.
دعاوی ملکی :
بطور سربسته دعاوی ملکی به اختلافاتی گفته می شود که ناشی از یک ملک یا زمین می باشد برای مثال در روابط موجر و مستاجر نمونه های زیادی از این دعاوی رخ میدهد مانند دعوای تخلیه عین مستاجره و …
گروه وکلای سنا با تکیه بر دانش و تخصص خود اقدام به گردآوری کامل این دعاوی و تعریف مختصری از آن ها نموده است تامخاطبین با آگاهی از آن مانع تباه شدن حقوق ملکی خود شوند .
عمده ترین دعاوی ملکی به قرار زیر میباشند :
الزام به تنظیم سند رسمی
در مواردی ممکن است خریدار و فروشنده به دلیل مهیا نبودن شرایط به جای تنظیم سند رسمی انتقال ملک مبادرت به انعقاد قولنامه یا مبایعه نامه نمایند. بدیهی است قولنامه در قانون ایران سبب اثبات مالکیت نمی باشد لذا فروشنده ضمن مبایعه نامه تعهد مینماید که در تاریخی معین در دفترخانه اسناد رسمی حضور پیدا کرده ودر زمان تنظیم سند رسمی ملک را به خریدار منتقل نماید چنانچه فروشنده از این کار اجتناب نماید خریدار می تواند با ارائه مبایعه نامه به دادگاه محل وقوع ملک مورد ادعا ، و تسلیم دادخواست الزام سند رسمی فروشنده را مجبور به تنظیم سند رسمی انتقال ملک بنماید .
«اقامه دعوا» در جهت تثبیت حق تضییع یا انکار شده صورت میگیرد و هریک از خواهان یا خوانده جهت اثبات ادعای خود، از ادله اثبات دعوا استفاده مینمایند که یکی از «ادله اثبات دعوا» نیز سند میباشد. سند در لغت به معنای «آنچه بدان اعتماد کنند»، آمده است.در اصطلاح حقوقی نیز، مطابق ماده ۱۲۸۴ قانون مدنی سند را به «هر نوشته که در مقام دعوا یا دفاع قابل استناد باشد» تعریف نموده اند؛ بنابراین اصحاب دعوا، جهت اثبات ادعای خویش، ممکن است سند ارائه نمایند و طرف مقابل نیز با توجه به نوع سند ارائه شده جهت دفاع، میتواند ادعای «انکار»، «تردید» و یا «جعل» نسبت به آن سند، نماید.
مهلت ادعای جعل در اسناد: بر اساس ماده ۲۱۹ و ماده ۱۷ قانون آیین دادرسی مدنی :اصل سند عادی باید در اولین جلسه دادرسی حاضر گردد تا اگر طرف مقابل درخواست نمود به دادگاه تسلیم شود و اصولاً اگر شرایط فراهم باشد، در همان جلسه به اصالت آن رسیدگی میشود.
تقسیم بندیهایی از انواع سند صورت گرفته است، در قانون مدنی، سند به دو نوع «عادی» و «رسمی» منقسم شده است.
مطابق ماده ۱۲۸۷ ق.م: «اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک و یا دفاتر اسناد رسمی یا در نزد سایر مأمورین رسمی، در حدود صلاحیت آنها و بر طبق مقررات قانونی تنظیم شده باشد، رسمی است.»
و طبق ماده ۱۲۸۹ ق.م:«غیر از اسناد مذکوره در ماده ۱۲۸۷ قانون مدنی سایر اسناد عادی هستند.»
محتویات سند رسمی، دارای اعتبار میباشد، همچنان که ماده ۷۰ قانون ثبت. مقرر داشته: «سندی که مطابق قوانین به ثبت رسیده، رسمی است و تمام محتویات و امضاهای مندرجه در آن معتبر خواهد بود، مگر اینکه مجعولیت آن سند ثابت شود…» منتها، محتویات و امضاهای مندرجه در سند عادی، اعتبار سند رسمی را ندارند.
اظهار انکار و تردید
دفاع شکلی یا تعرض به اصالت سند، به سه صورت انکار،تردید و ادعای جعل صورت میگیرد. در مورد سکوت کسی که سند به او منتسب شده نیز اختلافنظر وجود دارد، برخی اساتید، سکوت در مقابل انتساب سند عادی را قرینه بر صحت انتساب دانستهاند. و برخی دیگر سکوت کسی که سند عادی علیه او ابراز شده است را منحصراً قرینه انتساب ندانستهاند.
اظهار انکار:
هریک از اصحاب دعوا ممکن است جهت اثبات ادعای خود به اسناد عادی استناد نماید که منتسب به طرف مقابل است و تعرض به اصالت سندی که منتسب به طرف مقابل است، اصولاً در قالب «انکار» صورت میگیرد. مطابق ماده ۲۱۶ ق.آ.د.م: «کسی که علیه او سند غیر رسمی ابراز میشود میتواند خط یا مهر و یا امضا و یا اثرانگشت منتسب به خود را انکار نماید و احکام منکر بر او مترتب میگردد.»
بنابراین انکار، اعلام رد تعلق حسب مورد خط، مهر، امضاء و یا اثر انگشت سند غیر رسمی به منتسبالیه توسط خود منتسبالیه میباشد و با بهکارگیری همان اصطلاح اظهار میشود و لزومی ندارد که مقید به امضاء، مهر یا … گردد؛ مانند اینکه به استناد سند غیر رسمی که منتسب به شخص معینی است علیه خود او اقامه دعوا و مطالبه وجه سند که یکصد میلیون ریال است شود درصورتی که خوانده نخواهد امضاء شدن سند توسط خود را بپذیرد، میتواند آن را انکار نماید.
ماده ۲۱۸ سابق قانون مدنی در خصوص معامله بهقصد فرار از دین اشعار می داشت: «هرگاه معلوم شود معامله بهقصد فرار از دین واقع شده است آن معامله نافذ نیست.» این ماده در اصلاحیه دیماه ۱۳۶۱ از ق.م. حذف گردید و با توجه به خلأ چشمگیری که ایجاد شده بود، مقنن مجدداً ماده ۲۱۸ ق.م. را به این شرح اصلاح نمود: «هرگاه معلوم شود که معامله به قصد فرار از دین بهطور صوری انجام شده آن معامله باطل است.» این اصلاحات به جای تعیین حکم معامله به قصد فرار از دین صرفاً حکم معامله صوری را مشخص نمود، در حالی که احکام این نوع معاملات مشخص و روشن است؛ زیرا مطابق قاعده «العقود تابعه للقصود» و بهموجب مواد ۱۹۰ و ۱۹۱ و ۱۹۶ و ۴۶۳ و ۱۱۴۹ ق.م. به دلیل فقدان قصد، این نوع معاملات باطل می باشند.
در حال حاضر در خصوص وضعیت معاملات به قصد فرار از دین مقنن صریحا تعیین تکلیف ننموده است بلکه در بعضی از مواد قانونی ازجمله ماده ۶۵ قانون مدنی معامله به ضرر دیان را غیرنافذ محسوب نموده که نیاز به تنفیذ طلبکار دارد.
نگارنده معتقداست وضعیت حقوقی معامله به قصد فرار از دین در سه حالت مختلف قابل بررسی است که به تشریح آن می پردازیم:
حالت اول- معامله به انگیزه فرار از دین بهصورت واقعی و بدون ذکر این انگیزه در قرارداد انجام میشود، این معامله از باب تضرر دیان، مطابق ماده ۶۵ قانون مدنی «غیر نافذ» میباشد.
حالت دوم- معامله با انگیزه فرار از دین بوده و در قرارداد هم ذکر میشود: این معامله «باطل» است، اولاً: مطابق ماده ۱۷ قانون نحوۀ اجرای محکومیتهای مالی مصوب سال ۱۳۹۴، عمل جرم محسوب شده؛ ثانیاً: جهت معامله که بر اساس ماده ۱۹۹ قانون مدنی از شرایط اساسی صحت معامله محسوب میشود در این قرارداد نامشروع (نامشروع قانونی) میباشد و در قرارداد هم ذکر شده است.
حالت سوم-معامله بهقصد فرار از دین و بهصورت صوری واقع شده باشد. «به عبارتی دیگر، چون مقصد برای ایجاد و انشاء عقد وجود نداشته معامله به وجود نیامده است و باطل است.» صرفنظر از هر نوع جهتی برای معامله.
ضمانت اجرای حقوقی معامله به قصد فرار از دین
ضمانت اجرای حقوقی معامله به قصد فرار از دین، از بین بردن آثار قرارداد میباشد که تحت عنوان راهکار حقوقی از محاکم قضایی، با خواسته عدم تنفیذ معامله و ابطال قرارداد منعقده و اعاده وضعیت مالکیت به حالت سابق صورت میپذیرد که در ذیل به بیان شرایط و ارکان آن خواهیم پرداخت.
ارکان و شرایط معامله بهقصد فرار از دین
در این گفتار به بررسی شرایط لازم برای تحقق معامله بهقصد فرار از دین میپردازیم:
وجود یک قرارداد
اولین رکن دعوای ابطال معامله ناشی از فرار از دین، وجو یک عمل حقوقی در قالب عقد است.
عقد یا قرارداد در لغت به معنی بستن و گره زدن است و مطابق ماده ۱۸۳ ق.م: «عقد عبارت است از اینکه یک یا چند نفر در مقابل یک یا چند نفر دیگر تعهد بر امری نمایند و مورد قبول آنها باشد.» و مطابق ماده ۱۸۴ ق.م. عقود و معاملات به لازم، جایز، خیاری، منجز و معلق تقسیم میشوند. به تعریف اختصاری هریک میپردازیم
صلح، توافقی است که بین دو نفر شکل می گیرد و یا اختلاف موجود بین آنها را حل می کند یا در جهت پیشگیری از اختلاف در آینده صورت می گیرد. به طور مثال قراردادهای ارفاقی از نظر ماهیت، عقد صلح هستند. طبق ماده۷۵۲ قانون مدنی صلح ممکن است درمقام رفع تنازع یا جلوگیری از تنازع احتمالی واقع شود. مورد متداول برای صلح، صلحی است که برای خاتمه دادن نزاع و اختلاف صورت می گیرد. به این عنوان که دو طرف درمورد اختلاف خود صلح می کنند و چون صلح عقد لازم است، این عقد برای ایشان لازم الاتباع خواهد بود مگر اینکه یکی از شرایط صحت عقدصلح را نداشته باشد. به طور مثال اگر طرفین اهلیت نداشته باشند و یا اکراه شده باشند و…صلح هم با اقرار ممکن است و هم با انکار و طبق ماده ۷۵۵ق.م. صلح با انكار دعوي نيز جايز است؛ بنابراين درخواست صلح اقرار محسوب نمیشود.
ارکان عقد صلح
ارکان عقد صلح عبارتند از:
مصالح
متصالح
مورد صلح
مالالصلح
ایجاب کننده را مصالح و طرف مقابل که قبول کننده صلح است را متصالح می نامند. مورد صلح می تواند هر امر مشروعی باشد طبق قانون مدنی؛ اگر طرفين بهطور كلي تمام دعاوي واقعيه و فرضيه خود را به صلح خاتمه داده باشند كليه دعاوي داخل در صلح محسوب است اگر چه منشأ دعوي در حين صلح معلوم نباشد مگر اينكه صلح به حسب قرائن شامل آن نگردد. مورد صلح ممنوعیت هایی نیز دارد به طور نمونه احوال شخصیه و مسایل مربوط به نظم عمومی قابل صلح نیستند. مال الصلح نیز عوض معامله است.
در باب مورد صلح باید گفت عقد صلح میتواند در مقام معاملات و به جای بعضی از عقود قرار گیرد بدون اینکه شرایط و احکام خاصه آن معامله را داشته باشد و میتواند معوض یا بلاعوض منعقد گردد.
راساس ماده ۵۷۱ قانون مدنی مال مشاع اینگونه تعریف میشود:مال مشاع مالی است که بین دویا چند نفر مشترک است و هریک سهم مشخصی دارند، بدون اینکه مشخص شود، سهم هر شخص در کدام قسمت مال است. مالکین ملک مشاع براساس سهم خود در همه قسمت های ملک سهیم هستند. سهم هریک از مالکین مشاع متفاوت یا یکسان است اما هریک از آنها در همه قسمت های ملک سهیم هستند و هیچ یک از مالکین نمی توانند قسمتی از زمین را برای استفاده شخصی جدا کنند.
افراز مال مشاع
افراز یعنی چیزی را از چیز دیگر جداکردن
تفکیک سهم هریک از شرکای مال مشاع، افراز است.
افراز مال مشاع براساس توافق شرکا به هرنحوی که موافقت کنند، تقسیم میشود
اگر در تقسیم مال مشاع توافق نکنند، سهم همه شرکا در مال مشاع، مساوی خواهد بود.
هریک از شرکای مال مشاع ،هرزمان که بخواهد به غیر از مواردی که تقسیم مال مشاع از نظر قانون ممنوع است، میتواند تقاضای تقسیم مال مشاع کند.
یکی از جرایم علیه اموال و مالکیت افراد تخریب است. تخریب هم می تواند جنبه کیفری و هم جنبه حقوقی داشته باشد. درجنبه حقوقی آن با مسئولیت مدنی روبرو هستیم و در جنبه کیفری با جرم تخریب و مسئولیت کیفری ناشی از ان روبرو هستیم. جرم تخریب هم می تواند جرمی عادی باشد و هم اگر جنبه سلب آسایش عمومی و اخلال در نظم عمومی پیدا کند می تواند جرم سنگین تری تلقی شده و علیه امنیت تلقی شود. این جرم در قانون تعریف نشده است و صرفاً مصادیق آن بیان گردیده است.
جرم تخریب چیست؟
طبق ماده ۶۷۷ قانون تعزیرات مصوب۷۵؛ هر کس عمداً اشیاء منقول و یا غیر منقول متعلق به دیگری را تخریب نماید یا به هر نحو کلاً یا بعضاً تلف نماید و یا از کار اندازد بهحبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد. این ماده تعریف جرم تخریب و مجازات آن را بیان نموده است. طبق تبصره ۱ ماده۶۷۵ قانون تعزیرات۷۵؛ اعمال فوق در این فصل در صورتی که به قصد مقابله با حکومت اسلامی باشد مجازات محارب { محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمی شود.} را خواهد داشت. بنابراین اگر کسی به قصد مقابله با حکومت مال شخصی را تلف کند بسوزاند یا از کار بیندازد، مجازات محارب را خواهد داشت و طبق ماده ۲۸۲ قانون مجازات مصوب۹۲؛ حد محاربه یکی از چهار مجازات زیر است:
یکی از جرایم علیه اموال و مالکیت افراد تخریب است. تخریب هم می تواند جنبه کیفری و هم جنبه حقوقی داشته باشد. درجنبه حقوقی آن با مسئولیت مدنی روبرو هستیم و در جنبه کیفری با جرم تخریب و مسئولیت کیفری ناشی از ان روبرو هستیم. جرم تخریب هم می تواند جرمی عادی باشد و هم اگر جنبه سلب آسایش عمومی و اخلال در نظم عمومی پیدا کند می تواند جرم سنگین تری تلقی شده و علیه امنیت تلقی شود. این جرم در قانون تعریف نشده است و صرفاً مصادیق آن بیان گردیده است.
جرم تخریب چیست؟
طبق ماده ۶۷۷ قانون تعزیرات مصوب۷۵؛ هر کس عمداً اشیاء منقول و یا غیر منقول متعلق به دیگری را تخریب نماید یا به هر نحو کلاً یا بعضاً تلف نماید و یا از کار اندازد بهحبس از شش ماه تا سه سال محکوم خواهد شد. این ماده تعریف جرم تخریب و مجازات آن را بیان نموده است. طبق تبصره ۱ ماده۶۷۵ قانون تعزیرات۷۵؛ اعمال فوق در این فصل در صورتی که به قصد مقابله با حکومت اسلامی باشد مجازات محارب { محاربه عبارت از کشیدن سلاح به قصد جان، مال یا ناموس مردم یا ارعاب آنها است، به نحوی که موجب ناامنی در محیط گردد. هرگاه کسی با انگیزه شخصی به سوی یک یا چند شخص خاص سلاح بکشد و عمل او جنبه عمومی نداشته باشد و نیز کسی که به روی مردم سلاح بکشد، ولی در اثر ناتوانی موجب سلب امنیت نشود، محارب محسوب نمی شود.} را خواهد داشت. بنابراین اگر کسی به قصد مقابله با حکومت مال شخصی را تلف کند بسوزاند یا از کار بیندازد، مجازات محارب را خواهد داشت و طبق ماده ۲۸۲ قانون مجازات مصوب۹۲؛ حد محاربه یکی از چهار مجازات زیر است: